۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آبان» ثبت شده است

تمامیت خواهی سیاه، انقلاب قرمز

تمامیت خواهی سیاه، انقلاب قرمز

تصور کنید که در خانه ای زندگی می کنید که پدر خانواده شما را محدود به رفت و آمد با گروهی خاصی از اطرافیان کرده (مثلا فلان پسرخاله و بهمان دختر عمه) و نمیگذارد شما با بقیه اطرافیانتان ارتباط داشته باشید و این کار را هم برای سلامتی خودتان یا حفظ شئونات دینی شما انجام می دهد.

بعد از مدتی حلقه تنگ تر می شود و پدر می گوید فقط  فلان لباس را حق داری بپوشی و با لباسهای دیگر نباید به دیدار آن پسرخاله مجاز یا آن دختر عمه بروی (این محدودیت ها مثال هستند. شما می توانید محدودیت های آزار دهنده و غیر منطقی زندگی خودتان را در ذهن بیاورید) کمی که می گذرد زندگی برای شما تلخ و بی تنوع می شود (چون از لباس تکراری و بودن با آدمها تکراری خسته شده اید) و می بینید که بقیه بچه های فامیل با هم ارتباط دارند و مشکل خاصی هم بوجود نیامده است. برای این موضوع پدر شما فعالیت های تفریحی را (شاید حتی با زحمت زیاد) برای شما فراهم کند. فعالیت هایی که البته با سلیقه و معیارهای خودش است و شما باید خدا را شکر کنید و از آن لذت ببرید. (که البته شکر گزاری کار خوبی است) و در تمام این مدت شما باید سپاسگزار پدرتان باشید. چرا چون برای شما امنیت به بار آورده است.

"مگر ندیدی دختر همسایه فلانی با پسرعمو اش بیرون رفته و در خیابان فلان بَلا سرش آمده است؟ تو هم اگر با پسرعمو ات بیرون بروی همان بلا سرت خواهد آمد!!" این وسط دخترهائی هستند که دقیقا به همان روش(روشی که او تائید می کند) عمل می کنند و از نظر پدر شما خوشبختند و شاید هم واقعا باشند. با گذر زمان و نشستن پای صحبت مثلا مادرتان متوجه میشوید که او در جوانی اش شرایطی متفاوت با شما داشته و در زمان خودش آزاد بوده است و اکنون با اینکه با روش های پدر شما سازگار است. اما مسیر گذشته اش آسیبی به اون نرسانده است.

کمی که می گذرد پدرتان متوجه می شود شما یواشکی با پسرعموتان که شاید خیلی هم برایتان مهم نبوده اما به خاطر محدود کردن شما الان برایتان مهم شده ست! در فضای مجازی چت می کنید و قرار می گذارید اینترنت شما را به خاطر امننیتتان قطع می کند! تا شما با عامل اغتشاش در ارتباط نباشید! 

در این میان اتفاقی می افتد. آن دختر عمه مجاز (مورد تائید پدرتان) عمدا یا سهواً یکی از وسایل شما را می شکند. شما ناگهان عصبانی میشوید. خیلی زیاد. طاقتتان طاق می شود و اعتراض می کنید و با پدرتان شروع به دعوا می کنید. پدرتان تعجب می کند و می گوید همه اینها به خاطر یک وسیله ساده؟! تو چقدر ناآگاهی و غریب پرستی(شما بخوان غرب پرستی). تو وسیله تحریک دائییت (که افکاری مخالف با پدر شما دارد) قرار گرفته ای. بارها بهت گفتم او صلاح خانواده ما را نمی خواهد چون او خودش مشکل دارد (و البته درست می گوید). یا تو اصلا دین و ایمان نداری و تو را در مقابل مقدسات خودت قرار می دهد و ..."

ادامه مطلب
۰ ۰ ۰ دیدگاه


ایرانشهر

به نام او
...که تخم سخن را پراگنده‌ایم.
در این وبلاگ در باب تحلیل بعضی مسائل خاص D: صحبت میشه و سعی هم می کنیم متعصب نباشیم. تازه کتابم معرفی می کنیم.
لطفا روی تیتر هر مطلب بزن تا کامل باز بشه.
عشق الهی جاریست.

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
دسته‌بندی
آخرین مطلب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
بایگانی